با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
آمــــدی از ســفــــر حــزن و بـــلا زینب من
آمــــدی بـــاز به ایــن کـرب و بـلا زینب من
روی قـبــرم بـنِـشـیـن آه بکـش اشک بـریـز
تـا تـسـلـی بـشــوم قـلـب تــو را زینب من
لــرزه افــتـــاده ز پــا تــا بـه رگ گــردن مـن
مــادرم را نــزن ایــنـگــونــه صــدا زینب من
من لـگـد مــالِ سـم مـرکبــشـانـم تـو بـگـو
پیـکـرت از چـه سیـاه اسـت چــرا زینب من
دختـرم کو ؟چه شده ؟ با تو نیامد مگـر او ؟
نـکـنــــد او شــده از عــمـه جــدا زینب من
خوشبحال سر من چونکه به سر یار شدی
انــدکــی یــــاور مـن بـــــاش بیــا زینب من
تا که پرسیـدم از آن سر که شد بـزم حـرام
گـفـت مِـی بود و منـو تشت طـلا زینب من
محسـن آمــد کـه بـگــریــد ز غــم دلـبــر تو
نـکنـی عـاشـق و از خویـش رهـا زینب من
«شاعر : سید محسن حبیب الله پور»
سفر کردم به دنبال سر تو ، سپر بودم برای دختر تو
چهل منزل کتک خوردم برادر ، به جرم این که بودم خواهر تو
حسینم واحسین گفت و شنودم ، زیارت نامه ام جسم کبودم
چه در زندان، چه در ویرانة شام ، دعا می خواندم و یاد تو بودم
برای هر بلا آماده بودم ، چو کوهی روی پا استاده بودم
اگر قرآن نمی خواندی برایم ، کنار نیزه ات جان داده بودم